برخی اینگونه برایم رقم زدنند..

سلام به همه ی دوستان و همراهان وبلاگِ میثاقی نو

باید بگم که از اونجایی که من دنبال جایی هستم که بتونم آزادانه حرفمو بزنم و برخی هستن که با نوشته های من در این وبلاگ مشکل دارن، یا نه بذار یه جور دیگه بگم، با نوشته هایی که به حق هست و به نفع اونا نیس مشکل دارن.

بخاطر همین منم آدرس وبلاگم رو عوض کردم تا دیگه این آزادی بیان رو ازم نگیرن، اونایی که منو میشناسن همگی آدرس وبلاگ جدیدم رو دارن، همون چند نفر برای شروع دوباره نوشتن اکتفا میکنه.

صرفا جهت اطلاع، تا وقتی من نفس می کشم، میثاقی نو هم نفس می کشه

به امید پیروزی حق

سلام، حال و احوال شما ها چطوره؟
ما هم شکر، اگه جویای احوالاتمون باشین، باید بگم که چند روزی هست از حوادثی چون زلزله و مابعد اون طوفان، خلاص شده ایم.

گفتیم شاید بعدش سونامی بیاد و فرداش اتشفانی فعال شه و شایدم دایناسور ها حمله کنن، خلاصه حسابی رفته بودیم تو کَف توبه؛ اما خدارو شکر فعلا خدا جونمون رو بهمون بخشیده به امید اینکه به راه راست برگشته باشیم.

اما حالا چی، کم کم دیدیم زنگ اینکه دارن کارون رو هم مال خوشون میکنن به صدا در امد!
فعلا جنگ و دعوا سر این آب یا نه این فاضلابِ کارونِ.

اینکه حق با کیه و آخرش نتیجه چی میشه رو نمی دونم، اما چیزایی که میشنوم داره حرصم میده.
طرف برگشته میگه موقع جنگ ما این همه بهتون جوون ( یا همون جوان ) دادیم حالا شما حاضر نیستید آب کارون رو به ما بدید؟!!

یکی نیس بهش بگه آخه آدمِ حسابی مگه جنگ عراق فقط با دزفول و اهواز بوده؟ یا نه مگه جوون های خوزستان نشسته بودن لبِ کارون و دز خوش میگذروندن؟!
جنگ عراق با کل ایران بوده، خوزستان فقط خط مقدم بوده که الحق جوون های ما هم کم نذاشتن.

یا اینکه اون یکی طرف بلند شده، چند کتاب و چند کلاس درس و دانشگاه خونده فک می کنه دیگه استادِ علم و زیست شناسی شده! میگه که خوزستان آب برا چیشه؟! اینجا خاک و هوای مناسبی برای کشاورزی نداره.

حالا گیریم خاک ما فقیر و رسی و هوای ما هم گرم و خشک، اما همین آب و هواس که باعث شده ما در سال دو یا سه بار کِشت کنیم. یا این چندین نوع خرمایی که داریم پس چیه؟

همین الانشم گاهی وقتها کارون با این دمای شصت درجه کم اب میشه ، چه برسه بخوان خط انتقال هم براش بکشن.

هنوزم چند قدمی اهواز روستاهایی مثل چال اوزا هستن که آب مصرفی ندارن و باید با بطری و بشکه آب مورد نیازشون رو تامین کنن.

بازم میگم اینکه نتیجه این ماجرا چی میشه رو نمی دونم، اصلا هم مخالفتی با انتقال آب ندارم و  این که اصفهان قشنگه درست، اینکه نصف جهونه درست، اینکه باید دوباره زنده بشه درست اما به چه قیمتی؟

" خواهش می کنم ببینید این انتقال آب به چه قیمتی تموم میشه، به قیمت نابودی یه استان ؟؟! "

سلام..

دو روزی میشه که اوضاع خوزستان یعنی دزفول و شوش و اندیمشک و اهواز و ... روبراه نیس
روز اولش که 6.2 ریشتر زلزله بوده در یکی از شهرای ایلام که لرزه هاش هنوزم داره خوزستان رو تکون میده.

دیروز هم با طوفان و باد و خاک و بارون اندکی که بود؛ شهر داشت از جا کنده میشد!
به شهرم، پایتخت مقاومت که اسمش در چهار خرداد تقویم با افتخار ثبت شده؛ افتخار می کنم.
دزفولی که الان تکرارش در غزه داره اتفاق میفته، غزه ای که امیدوارم هر چه زود تر ازاد و از نو غرور و افتخارشو به دست بیاره.

اما از یه بابت متاسفم، متافسم برای تمامی مسئولانی که روزهای جنگ شهر و کشور خودشون رو یادشون رفته.
روزهایی که موشک های نُه متری، کوچه های دو متری رو نشونه می رفت.

غصه من از این نیس که چرا اخبار دو دقیقه از وقتش رو به اوضاع طوفان و زلزله شهر من اختصاص نداد.
غصه من فراموش کاری برخی از آدماس. آدم هایی که یادشون رفته مردم دزفول چقدر خون دل کشیدن تا جنگ تموم شد.
اما الان همه رسانه ها ساعت ها حرف از کمک به هم نوع و غزه و امریکا می زنن و غافل از اینکه در چند قدمی اون ها چندین زخمی و شاید چندی کشته شده...

خب دیگه حرف زیاده اما کو گوش شنوا ،خدا کنه که مسئولین محترم یه اندک نگاهی هم به جاهایی جز تهران هم بندازن

اینم از فید امروز ما و چند عکس ساده از طوفان دیشب

اخبار سراسری
ساعت 14 استیضاح ‌وزیر علوم
ساعت 14:17 سفر روحانی به اردبیل
ساعت 14:25 غزه
ساعت 14:31 - 14:31 فقط نمایش دمای های مراکز استان
ساعت 14:32 تقدیر قوه قضاییه از رهبر
ساعت 14:34 تقدیر از صنایع دفاع
ساعت 14:35 اعتراضات سیاهپوستان آمریکا
ساعت 14:39 اعتراضات ضد دولتی پاکستان
ساعت 14:41 معرفی یکی از آزادگان
ساعت 14:44 خبر ورزشی
ساعت 14:48اوقات شرعی 

اصلا هم دیشب تندباد بالای 100 کیلومتری شمال خوزستان نبوده ،،
 کسی هم کشته نشده! بالای 20 نفر هم زخمی نشده ،،،
تو شهر بالای 7 ساعت خاموشی نبوده
  خدایا شکرت
راستی،آب کارون هم مثل دز مال اصفهان و قمه،ما اینجا آب میخایم چیکار ،،،
وضعمون اوکیه ،، هیچ مشکلی نداریم اصلا ،،
 اینجا خود بهشته   ...
چند لحظه قبل هم زمین لرزید،برامون بازی شده دیگه !!
وقتی میلرزه با اشتیاق میگیم آخ جون زلزله

بسم الله

یه هفته ای بود که کارای یادواره شهدا رو انجام داده بودیم، انصافا کار سنگین و بزرگی بود که بخش عظیمی از این کار هم روی دوش برادران بود.

یه هفته از شروع یادواره گذشته بود، صبح روز چهار خرداد، یعنی روز مقاومت دزفول، حدودای ساعت 9:30 منتظر تشریف فرمایی سرادر حاج علی فضلی ( جانشین سازمان بسیج مستضعفین ) و حضرت ایت الله دکتر حیدری که عضو مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه موقت اهواز هستند، بودیم.

شکر خدا نشست همگانی خوبی بود و از سخنان کوتاهشون فیض بردیم..

.......................................................

و بگم از عصر همون روز که دکتر سعید جلیلی دعوت بودن به شهرمون و با استقبال بسیار زیادی از همشهری ها و حاشیه ربروه شد. ان شاالله همیشه موفق و سر زنده باشن

موقع بالا رفتن ایشون برای سخنرانی ما هم این شعار رو دادیم :

شعار ما یه کلام، مقاومت والسلام

..........................................................

اینم تصاویر چند این روز

یادواره

یادواره

شهدای گمنام

شهدای گمنام

سلام نظامی سردار فضلی به شهدای گمنام دانشگاه

دکتر حیدری

یادواره

سقف مزار شهدا، یادواره

یادواره

نمایشگاه کتاب یادواره

مسیر ورودی دانشگاه، یادواره

دکتر جلیلی

بسم الله

خلاصه داستان شیار 143 :

الفت پسری داره به اسم یونس، 19 سالشه که دانشگاه قبول میشه اما به همراه سه تا از دوستانش به جبهه میرن.
وقتی الفت با خبر میشه پیگیر میشه که چرا بسیج ثبت نامشون کرده(؟) و جواب میگیره که ما به زور اعزامشون نکردیم ، خودشون خواستن، حالا هم وقتی از اموزش برگشتن، اگه نخواستن اجازه برگشت به جبهه رو بهشون ندین.

یونس میاد مرخصی و هر طوری هست با رضایت الفت به جبهه بر می گرده و همون روز ها عملیات میشه و این چهار رفیق هم اعزام میشن به خط مقدم. که یکی از این ها بعد از عملات مجروح بر می گرده و میگه از اون سه نفر بی خبر مونده.

الفت هر روز ساکت تر و شکسته تر اما امیدش رو برای پیدا کردن یونسش از دست نمیده. تا اینکه اسامی اسرا اعلام میشه و نفر دوم بین اسرا خودش رو معرفی می کنه و میگه که رفیق سومی هم کنار خودش شهید شده.

پانزده سال میگذره تا اینکه یونس به خواب یکی از سرباز ها میاد و میگه من در شیار 143 هستم، نمی خواین بیاین دنبالم؟
خواب رو تعریف می کنه اما بهش میگن اون شیار خطرناک، به هر حال همون سرباز میره سمت شیار و استخوان های یونس رو پیدا می کنه.

کفن کوچیک یونس همچون نوزادی قماد شده در بغل الفت ...

............................................................................................................................

سلام. فیلم بسیار قشنگ شیار 143 در دانشگاه پخش و با استقبال بسیار بسیار زیادی هم از دانشجویان خودمون و هم از دانشگاه های دیگه رو به رو شد.

اما در دو سانسی که فیلم رو پخش کردیم با دو مشکل کوچیک مواجه شدیم.
در سانس اول با نقص فنی مواجه شدیم، که باید بگم این مشکل هیچ ربطی به ما ها نداشت، خب نقصِ دیگه، یهویی وسط فیلم پیش امد ( که باعث دلخوری بعضی ها شد که به قول خودشون با ترک سالن اعتراضشون رو اعلام کردن ) اما بعد از بیست دقیقه ای رفع مشکل شده و ادامه فیلم رو دیدیم.

و در سانس دوم: به دلیل همون بیست دقیقه مذکور، بچه های سانس دوم، پشت درِ سالن معطل شدن و دیگه اینکه بازم بخاطر ناهماهنگی که در فروش بلیط پیش امده بود، جمعیت بیش از حد سالن شده بود که مجبور به اوردن صندلی از بیرون برای بچه ها شدیم.

............................................................................................................................

پ ن 1 : نا گفته نمونه که مسئولین برای گرفتن این فیلم و پخشش خیلی زحمت کشیدن که واقعا خداقوت بهشون میگم

پ ن 2 : اگه من تمام جزئیات ماجراهای دانشگاه رو میگم بخاطر این نیست که ضعف کار رو نشون بدم، بخاطر اینه که بگم با وجود این مشکلات بازم ما موفق میشیم و کار رو تا جایی که بشه به نحو احسن پیش می بریم.

میثاقی نو
93/2/30